استوری آرامش بخش پیاده رو بارانی
همه روزهایی را دارند که فرو ریختهاند ، #لبخند های الکی زدهاند ، کرور کرور #اشک دمِ مشکشان گذاشتهاند …
حرفی نیست
حرف آن است که در این #روزها نمانی و دستوپا نزنی …
بحث آنجاست که چقدر میخواهی به #بد بودنت ادامه بدهی که هم حالِ #خودت به هم بخورد هم اطرافیان ؟
گاهی باید کَند و رفت از هر آنچه که تکهتکه نگهت داشته …
#غصه بخوری که چه ؟
چندبار #زندگی میکنیم مگر ، که این هم به دستِ بهانههای الکیدرست شنیدی ، الکیخراب شود ؟
هیچکس به اندازهی خودِ آدم ، حالِ آدم را #خوب نمیکند …
هیچکس بهتر از خودت نمیفهمد که #قهوه ی داغِ دمِ #غروب چطور به #روح و روانت میچسبد و بوی #باران چگونه از خود بیخودت میکند …
هیچکس نمیداند …
آدمها ناراحت میشوند ، میشکنند ، جاننداده میمیرند ، اما یکجایی باید این قضیه را تمام کنند …
بیشتر از این دیگر حالبههمزن است
از ما گفتن …