ترانه های کودکانه – مجموعه شعرهای شاد کودکان
سلام گل های زیبا
ای بچه های دانا
این قصه رو بخونید
نتیجه شو بدونید
یه روز که در وا میشه،
مامان جون وارد می شه
در دست داره دو قلک
واسه امین و مریم
تا که کنن پس انداز
پول تو جیبشونو باز
مریمی که هفتگی
بابا بهش پول میداد
پول رو میریخت تو قلک
به باباش نشون میداد
ولی امین می خرید
با پولهاش چیپس و پفک
پول هاشو می داد هدر
اون نمی ریخت تو قلک
بعد از چند ماه مریم یه قلک
قلک پر از پول شده
تصمیم گرفت بشکنه
پس انداز رو بشماره
مریم پول هاشو شمرد
مامان جون هم اونو برد،
دنیای اسباب بازی
به به چه خرس نازی
مریم خوشحال و شاد شد
امین هم ناراحت شد
چون که پس انداز نداشت
یه قلک خالی داشت
امین پشیمون بودش
دلش پر از غم بودش
امین از پدرش خواست
راهنماییش کنه باز
پدر با دلسوزی گفت:
درس بهترین راه توست
درس بخونید می تونید
از شغل ها خوب بدونید
شغل خوب داشته باشید
عاشق کسب و کار شید
کسب درآمد کنید
فراغت رو پر کنید
بعد از حرفهای بابا
بچه ها گفتند، حالا
کار درست همینه
چاره ی مشکل اینه
کتاب بدیم به دوستامون امانت
تا هر دومون داشته باشیم در آمد
امین به دوستاش که گفت:
کتابخونه داریم ما،
همه با خوشحالی زود
رفتن خونه ی آنها
آن ها بعد از زمانی
شدن صاحب مالی
با همفکریه بابا
کلی پول دارن حالا
پول رو به بانکی بردن
زود به حساب سپردن
حالا بچه ها دارن
حساب و کارت بانکی
هر دو خوشحال و شادن
چه دنیای قشنگی
مریم و امین و بابا
هر سه رفتند عابر بانک
تا از او یاد بگیرن
کار با خودپرداز بانک
ای بچه های دانا
شنیدید قصه ی ما
چاره ی مشکل اینه
پس اندازبهترینه