جزئیات فوق العاده بازی Battlefield 5
همیشه یک چیز در دنیای بازیهای ویدیویی واقعیت داشته و آن هم اینکه ثبت یک موفقیت، کار بسیار دشواری است اما تکرار این موفقیت به مراتب از این هم سختتر است. البته شاید گفتن چنین چیزی در مورد مجموعهای مثل بتلفیلد، خیلی هم درست نباشد چرا که در طول تاریخچه طولانی که این مجموعه داشته، همیشه شاهد نسخههایی بودهایم که به معنی واقعی کلمه فراموشنشدنی بودند و از حیث داستانی یا از حیث بهتصویر کشیدن نبردهای چندنفره، فوقالعاده ظاهر شدند و البته این وسط مثل هر مجموعه بازی دیگری، نسخههای ضعیفتر هم حضور داشتهاند. اما خب حتی اگر قسمتهای قدیمیتر را هم کنار بگذاریم، گفتن این حرف که دایس در Battlefield 1 یک تجربه جدید از سری بتلفیلد ارائه کرد حرف اشتباهی نیست؛ جدید از این نظر که دایس در این نسخه دوباره استانداردهای همیشگی خودش را بهنوعی از نو تعریف کرد و در همان فرمت آشنای همیشگی، یک تجربه نو پدید آورد؛ تجربهای که البته بخشی از تازه بودنش را هم مدیون دورانی از تاریخ بود که در آن جریان داشت چرا که پیش از این کمتر بازی بزرگی بهسراغ جنگ جهانی اول رفته بود و به همین دلیل بتلفیلد 1، یک کانسپت و ایده کاملا جدید داشت که دایس هم به بهترین شکل آن را عملی و اجرایی کرد.
اما خب با دانستن این نکته، به نسخه جدید سری میرسیم؛ Battlefield V که برخلاف پیشبینیهای اولیهمان که انتظار داشتیم در دوران نبرد ویتنام یا حتی نبردی خیالی در آینده جریان داشته باشد و باز هم شاهد ایده و فضایی نو باشیم، ما را به بحبوحه جنگ جهانی دوم میبرد؛ جنگی بینهایت تاثیرگذار در تاریخ بشریت که البته بارها و بارها در مدیومهای مختلف بهتصویر کشیده شده است و همین هم تا حدودی ما را نگران میکرد که مبادا ساخته جدید دایس، درگیر یک نوع تکرار شود و به دلیل پرداختن سناریوهایی که قبلا بارها در بازیهای دیگر تجربهشان کردهایم پس از مدتی مخاطبش را خسته کند. اما اینکه آیا بازی چنین مشکلاتی دارد یا در کل کیفیت آن در چه سطحی است، مواردی هستند که در ادامه بررسی مفصل از آنها خواهیم گفت اما پیش از صحبت کردن در این مورد، دعوت میکنیم تا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا در ادامه بیشتر از جدیدترین اثر دایس صحبت کنیم:
کی از مواردی که در زمان رونمایی از Battlefield V خوشحالی و جیغ و هورای طرفداران را در پی داشت، تایید وجود بخش داستانی در بازی بود. درست است که نسخه قبلی بتلفیلد چندان بخش داستانی غنی و فوقالعادهای نداشت و کلا این سری به جز در برخی نسخهها مثل Bad Company 2 خیلی بخش داستانی فراموشنشدنی نداشته است، اما مخصوصا پس از حذف شدن قسمت داستانی از رقیب دیرینه یعنی کالاف دیوتی، وجود چنین قسمتی یک برگ برنده برای Battlefield V بهشمار میرفت. فرمت بخش داستانی بازی که با نام War Stories شناخته میشود، دقیقا مثل بتلفیلد 1 است و در آن شاهد چهار ماموریت کلی هستیم که هرکدام از آنها مربوط به شخصیتی متفاوت میشوند و کاملا هم متمایز از هم هستند. البته از این چهار مورد، فعلا سه مورد در دسترس قرار دارند و چهارمین ماموریت چند روز دیگر در دسترس قرار خواهد گرفت که کلا این مورد و آماده نبودن برخی قسمتهای بازی، اتفاقی عادی در بتلفیلد V است.
بخش داستانی Battlefield V، متاسفانه به جمع همان نسخههایی از سری اضافه میشود که در این قسمت وضعیت خیلی خوبی ندارند. وقتی از دور به ایدههای دایس برای بخش داستانی نگاه کنیم، قطعا مجذوب آنها خواهیم شد؛ چرا که این استودیو به جای اینکه دوباره ما را به نبردهایی مثل استالینگراد یا D-Day ببرد، تصمیم گرفته تا به ماموریتهایی از جنگ جهانی دوم بپردازد که مثل گفته یکی از شخصیتهای حاضر در بازی، در کمتر کتاب تاریخی میتوان ردی از آنها پیدا کرد ولی این اصلا به معنی مهم نبودن آنها نیست. در اولین ماموریت داستانی، دایس ماجراهای دو شخصیتی را بهتصویر میکشد که در محیطهای صحرایی آفریقا مشغول تخریب پایگاهها و مواضع دشمن هستند و در پایان هم به شکلی قهرمانانه، دونفره در برابر لشکری از نیروهای پیادهنظام و زرهی دشمن ایستادگی میکنند. مفهوم غالب این قسمت از بازی رابطه دوستی بین فرمانده و سرباز است؛ رابطهای که بهموجب آن سرباز در ازای شرکت در این عملیات از زندان آزاد شده و حال باید خودش را به فرمانده ثابت کند. اما در بخش دوم، بازی ما را مناطق کوهستانی و برفی نروژ میبرد؛ جایی که با دختری به اسم سولوه همراه میشویم تا مانع از ساخت سلاحی مخوف توسط آلمانها شویم و مفهوم اصلی این بخش از بازی هم رابطه و عشق مادر و فرزندی و همچنین بهتصویر کشیدن نقش پررنگ زنان در جنگ جهانی دوم است.